جدول جو
جدول جو

معنی خنگی زدن - جستجوی لغت در جدول جو

خنگی زدن
(بِ گُ اَ کَ دَ)
کارهای آسان را دشوار کردن. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
نواختن چنگ
به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی
کنایه از متوسل شدن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ غَ بُ دَ)
خندق کندن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ خَ رَ تَ)
ظرافت کردن. (انجمن آرا). مزاح و مسخرگی کردن:
یاد باد آن شب که در بیت الحرام
خلوتی کردیم با یاران به هم
باده میخوردیم و گنگل می زدیم
زاول شب تا به وقت صبحدم.
نزاری (از رشیدی و جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ تَ)
سخت اثر کردن:
چو بر شاپور تندی زد خمارش
ز رنج دل سبک تر گشت بارش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بِ مَ دَ)
دست زدن و اظهار فرح و سرور و مستی کردن و تنبک زدن. (ناظم الاطباء) :
خنبک زند چو بوزنه چنبگ زند چو خرس.
خاقانی.
در تماشای دل بدگوهران
میزدی خنبک بر آن کوه گران.
مولوی.
گوید او محبوس خنب است این تنم
چون من اندر بزم خنبک می زنم.
مولوی.
، مسخره کردن. تمسخر کردن:
پر ز سرتا پای زشتی و گناه
تسخر و خنبک زدن بر اهل راه.
مولوی.
چون ملائک مانع آن می شدند
بر ملائک خفیه خنبک می زدند.
مولوی.
، دمبک زدن. تنبک زدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ ما کَ دَ)
خندیدن:
خندۀ خوش زآن نزدی شکرش
تا نبرد آب صدف گوهرش.
نظامی.
سر که شود کاسته چون موی تو
خنده زند چون نگرد روی تو.
نظامی.
هر زمان چون پیاله چند زنی
خنده در روی لعبت ساده.
سعدی.
کسی که بوسه گرفتش بوقت خنده زدن
ببر گرفتن مهر گلابدان ماند.
سعدی.
کارم به سینه تخم وفای تو کشتن است
چون عقل خنده می زند ازکار و کشت ما.
امیر شاهی (از آنندراج).
، دمیدن. طلوع. (یادداشت بخط مؤلف) :
چوپیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
برآمد خندۀ خوش بر غرور کامکاران زد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ دَ)
دستک زدن. زدن دو دست است بر هم تا از آنها آوازی برآید. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی). صفق. هر دو دست بهم زدن را گویند. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(بِ دَ)
با خنجر زخم زدن. خنجربه چیزی فروکردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
دست و ساعد می کشد درویش را
تا نپنداری که خنجر میزند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خنثی شدن
تصویر خنثی شدن
بی سو شدن خنزکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شوخی کردن هزل گفتن: باده می خوردیم و گنگل میزدیم ز اول شب تا بوقت صبحدم. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده زدن
تصویر خنده زدن
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنبک زدن
تصویر خنبک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ زدن
تصویر رنگ زدن
مالیدن رنگ برروی چیزی (در دیوار و غیره) رنگ کردن ملون ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
دست بردن بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نای زدن
تصویر نای زدن
نواختن نای دمیدن درنی زمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ونگ زدن
تصویر ونگ زدن
بانگ زدن آواز دادن: (توی همین خانه کاری بسرت بیاورم که مثل مرغ کرکر تا عمر داری ونگ بزنی و بگویی بد بد است)، داد و فریاد کردن (کودک مخصوصا)، گریستن توام با داد و فریاد (بر اثر ضعف مرض تقاضای چیزی)، یواشکی چیزی را بکسی گفتن، با صدای آهسته و احیانا تو دماغی حرف زدن: (دیشب توی خیابان زن خوشگلی از جلو ما رد شد رفیقمان درگوشش ونگی زد زنکه هم قایم زد توی گوشش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ونگ زدن
تصویر ونگ زدن
((~. زَ دَ))
بانگ زدن، آواز دادن، داد و فریاد کردن (کودک مخصوصاً)، گریستن توأم با داد و فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
((زَ. زَ دَ))
زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
Chime, Ring, Rust
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
Stumble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
Clutch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
хапати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
dzwonić, rdzewieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
chwytać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
спотыкаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
дзвонити , іржавіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
läuten, klingeln, rosten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
potykać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
stolpern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
greifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
звонить , ржаветь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چنگ زدن
تصویر چنگ زدن
схватить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
tropeçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگ زدن
تصویر لنگ زدن
спіткнутися
دیکشنری فارسی به اوکراینی